سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جدایی از عشقم - دل نوشته

صفحه نخست پست الکترونیک آرشیو وبلاگ طراح قالب
جدایی از عشقم

تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت از شوهرم گله نکنم تازه فهمیدم این دنیا ارزش این همه خواسته رو نداره . اگر سختی هست اگر مشکلات هست خدا رو شکر که همسرم سالم و سلامت کنار من زتدگی میکنه و به من عشق میده خوراکی که از همه چیز لذیذ تره و سیری ناپذیره...

پشیمونم از نوشته های قبلی خودم . به نصیحت یک دوست پاکشون نمیکنم یه طوری نمیزارم تو چشم باشه .

این روزها با خوندن مطلبی حالم گرفته شد . دلم خون . من خیلی وابسته به همسرم هستم . به عشقش...

حاضرم همه چیزو تحمل کنم و لی شوهرم آقا سید شاد و سلامت باشه . تا بحال هم هیچ وقت پیشش گله نکردم و برای همین توی وبلاگ می نوشتم چون طاقت ناراحتی شو ندارم .

هر هفته براش نامه های عاشقانه از دلم می نویسم و بهش میدم چون دوستش دارم و اون حتی تصور هم نمیتونه بکنه که به من چه سختی هایی می رسه .

بارها گرسنگی کشیدم تا اون سیر باشه و گرسنه اش نشه .و به دروغ بهش گفتم سیرم و غذا خوردم . من جز در رابطه با غذا هیچ وقت به همسرم عشقم دروغ نگفتم و امیدوارم از این بابت هم خدا از من بگذره ...

دیگه نمی نویسم از غم . اگر هم مشکلی بود از دوستان راهنمایی میگیرم تا موفق تر باشم.

نشستن در کنار همسرم  برام بهترین خوشیه . من شب ها وقتی همسرم می خوابه یک ساعت بیدار میمونم و دست و پاهاشو بوسه باران میکنم . گاهی اوقات فکر میکنم دیوانه ام . یا زیادی عاشقم . همسرم همیشه بهم میگه اینقده عاشقم نباش که اگه یک روز نبودم  روحیه ات خراب نشه . بمیرم برای دلش . و همین حرف کافیه تا یک هفته تولیدات آبغوره ی خالص داشته باشم .

 گاهی اوقات روزی سه بار دم حوزه اش میرفتم تا ببینمش . بیشترین فاصله ی زمانی جدایی ما 3 ساعت بعدش من به کمای عشقی میرم و اون هم باید زود خودشو برسونه .

 البته خدارو شکر سال جدید خیلی بهتر شدم و کمکش میکنم درسشو بخونه . ودلتنگی هامو با پیامک براش میفرستم و با یک علامت عاشقانه ی آقا سید اروم میشم.

چقدر برام شعر می خوند و می خونه . منم براش می خونم و می نویسم .

حالا دیشب رفته اعتکاف مثل خیلی های دیگه و من تنها موندم با لباسهاش .

دوران عقد لباس های چرکشو نمیشستم تا بیاد تو یک هفته یا دو هفته ای که نبود با بوی لباسش زندگی می کردم گاهی یک تیکه از موهاشو یا محاسنشو قیچی می کردم تو جا حلقه ی ازدواج میزاشتم و می بوسیدمش .

همه میگفتن تو دیوانه ی عاشقی هستی که خودت هم نمی فهمی.

من عاشق همسرم بودم و هستم و خدارو شکر میکنم . شکر...




+ نوشته شده در دوشنبه 91/3/15ساعت 6:39 عصر توسط همسر یک طلبه | نظر
کلیه حقوق مادی و معنوی این وبلاگ محفوظ می باشد
طراحی شده توسط وب تولز

بازی آنلاین

بازی آنلاین

عکس

طراحی سایت

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ

موسیقی بی کلام

دانلود اندروید

گرافیک - ابزار طراحی

برترین مطالب